امروز
کودک ما ـ چه برسد نوجوان ـ آگاهی و هوشیاریای دارد که داده تردیدناپذیر جوّ و
فضای انقلاب است.
در گذشته این آگاهیها، این آزادیها و این روح استفهام و این
میل به دانستن، نبود.
دسترسیهایی هم وجود دارد که در واقع دسترسی کودک ما، یک
منبع فرهنگی نیست,
بلکه با دید درست، دسترسی مراکز هدایتکننده فرهنگ
در سرتاسر
دنیا برای القای مقاصد استعماری به کودک ماست.
قضیه از این طرف مطرح است. وقتی که
ما از یک متاع فرهنگی فاسد که از طرف دشمنِ کشور،
دشمنِ مردم، یا لااقل یک بیگانه
بیعلاقه ـ از اینکه دیگر کمتر نیست ـ حرف میزنیم،
بعضی خیال میکنند که ما از
دسترسیهای فرزندان خودمان ناراحت و نگران هستیم یا شکایتی داریم.
میگویند: «آقا!
جوانند، بگذارید بفهمند!» کأنّه ما میخواهیم جوانمان نفهمد!
ما از دسترسی بیگانه
به ذهن فرزند خودمان نگرانیم. قضیه از آن طرف، قابل مطالعه و بررسی است.
بچه شما در آغوش شما، در مدرسه شما، در کتابخانه کانون و جلوِ روی شماست
و شما
برای او فکرهایی، آیندهای و امیدواریای دارید.
ناگهان مشاهده میکنید دسترسی یک
نفر که حداقل بیگانه است ـ شما با این بچه خویشاوندید،
شما معلّمش، پدرش، یا مربیاش
هستید,
لیکن او بیگانه و بیعلاقه به سرنوشت این بچه است ـ به این بچه، از راه
همین کالاهای فرهنگی متداول
و رسانههای گوناگون خبری و فرهنگی، بیشتر از شماست!
این، جای نگرانی است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما بخواهیم، چه نخواهیم!
نتیجه چیست؟ این است که ما باید گردشِ کار را تُندتر کنیم.
ما باید بیشتر تلاش
کنیم و میتوانیم.
من اعتقاد دارم ما میتوانیم بهتر، عینیتر، دقیقتر و سریعتر
کار کنیم و نگذاریم.
سخنان رهبری در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری
کودکان و نوجوانان ۲۳/۲/۱۳۷۷
نظرات (۰)