یکی از دانشجویان می گفت: در بانک منتظر بودم نوبتم برسه. آقایی شیک پوش، وارد بانک شد و بدون توجه به مشتریانی که در صف بودند، خودش را به باجه رساند و با متصدی باجه شروع به صحبت کرد و کارش رو انجام داد... هاج و واج مونده بودم که بهش چی بگم؟! به چهرش نگاه کردم. چهرش بسیار شاداب نشون می داد. به نظرم رسید که ظرفیت این رو داره که اشتباهش رو بهش تذکر بدم. نزدیک شدم و گفتم: ببخشید شغل شما چیه؟! گفت: شغلم ......................... است؛ چطور مگه؟ گفتم: می خواستم بدونم آدم با چه شغلی می تونه این طور حق دیگران رو ضایع کنه...!!! صورتش سرخ شد و سرش رو پایین انداخت و از بانک خارج شد...
... باتشکر از استاد محمدحسن صاحبدل ...
نظرات (۰)