مداح: محسن محمدی پناه | هیئت انصار ولایت یزد | محرم ۱۳۹۵

(یاحسین لبیکَ یاحسین) ۲

به برکت بزم عزا / صفای دل سینه زنا / هیأتی شدیم شکر خدا / یاثارالله

سلاحمونه اشک و بکاء / سینه زنی مون ذکر و دعا / به خدا رسیدیم با شما / یا ثارالله

هیأت برام شده فریضه الهی / سرمایه منه یه دل قتلگاهی

من اربعین میام برای بیعت آقا / ما تو سپاهتیم نگو که بی سپاهی

دست منو بگیر حسین حسین حسین / حسین نعم الامیر حسین حسین حسین (۲)

....................................................

مداح: محسن محمدی پناه | هیئت انصار ولایت یزد | محرم ۱۳۹۲

لبیک یا حسین (۴)

صاحب لوا، اشکای ما، نذر شما...

می دونیم که قابل نداره / یه گدا چی داره بیاره / پیش تو که کرم می باره / یا حسین، یا حسین

اگه که می زنیم به سینه / همه ی خوشی مون همینه / مادر تو داره می بینه / یا حسین، یا حسین

ما سلاحمونه اشک روضه ها حسین / سنگرامونه میون هیئتا حسین / سد راه ما نمی تونه بشه کسی / دنیا رو می گیریم آخرش با یا حسین

اربابم... / می شه دل تو بسوزه برام / نگام کنی که دوباره بیام / منو نذاری به حال خودم / یه وقت نگی که تو رو نمی خوام

اربابم... (حسین) (۴)

.............................................

مداح: محسن محمدی پناه | هیئت انصار ولایت یزد | محرم ۱۳۹۱

یاحسین... ۴

باز دوباره ذکر یاحسین باز روی لب ها شهادتین

باز بهشت بین الحرمین (یاحسین) ۲

باز دوباره بزم روضه ها باز می پیچه توی هیئتا

عطر و بوی سیب کربلا (یاحسین) ۲

آقای دل های جوون و پیر یاحسین تویی نعم الامیر من گدات آقا

هر چی دارم همه کرمته آرزوی من حرمته کربلات آقا

دلتنگم... می دونی... اومدم مهمونی...

حرفامو از چشمام می خونی

کربلا (...)

......................................

باز، همان نسیم آشنا که میبرد دل مرا به کربلای تو
باز، تو را صدا زدم حسین... به سویت آمدم حسین... به خیمه های تو
صحنت، سرای من خاکت، شفای من نامت، چه خاطراتی، چه معجزاتی برای من
سرگردان در، هوای تو این سو آن سو، دویده ام
میسوزم تا، ز حنجرت «هَل مِن ناصِر» شنیده ام

یا حسین یا حسین شعله‌ی عزای تو چراغ کربلای تو توو دلم روشنه
پرچم قیام تو صراحت کلام تو تا ابد با منه
درس آزادگی توو همین مجالس مصیبت مُحرّمه
توو لهوف سیّد و توو مقتل مُقرّمه
یاد من دادی که، زیر بار ستم تا قیامت نرم
یا حسین یا حسین

(یا حسین عزیز فاطمه)

*** *** ***

اگه یه کبوتر بودم، به همه جا پر میزدم از کران تا کران
بیرق عزای تو رو، پرچم ولای تو رو میزدم توو جهان

مشرق و مغرب زمین، با اسمت آشنا بشن

پیامتو بفهمنو، راهی کربلا بشن

قصه ی سقا و عطش، روضه ی طفل غرقِ خون
یه روز باید جهانی شه، توو هر زمین، به هر زبون

(حسین عزیز فاطمه)

*** *** *** ***