<h2>.: مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی :.</h2><span></span>
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
موضوعات
تبلیغات
تبلیغات

بازی موجب شکوفایی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت در کودکان می شود.

بازی عبارت است از هرگونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدف دار که بصورت فردی یا گروهی، انجام و موجب کسب لذت و برآورده شدن نیازهای کودک شود. کودکان نقاط قوت و ضعف خود از جمله تمایل به فرمان دادن یا فرمان بردن، تهاجم یا تسلیم، اجتماعی بودن یا منزوی بودن و همچنین احساسات دوستانه یا خصمانه، افسردگی یا شادی، امیال و آرزوهای خود را از طریق بازی نشان می‌دهند. بازی، رشد عاطفی، اجتماعی، جسمانی و ذهنی کودک را به همراه دارد.

بازی، در رشد عاطفی کودک نقش مثبتی ایفا می‌کند به این صورت که نیاز به برتری جویی و بروز احساسات و عواطف، ترس و تردیدها و برو‌نگری را در کودک ارتقاء می‌دهد.

بازی در رشد اجتماعی کودک تأثیر بسزایی دارد و موجب ارتباط کودک با محیط بیرون، شکوفایی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت، همکاری، همیاری و مشارکت کودک می‌گردد. همچنین بازی موجب همانندسازی با بزرگ‌ترها شده و کمک می‌کند که کودک شکست را بطور واقعی تجربه کند. بازی در رشد جسمی کودک موثر بوده و باعث رشد و هماهنگی دستگاه‌ها و اعضای بدن و تقویت حواس کودک و توانمندی فکری و بدنی او می‌شود.

نقش بازی در رشد ذهنی کودک انکارناپذیر است. رفتار هوشمندانه را تقویت می‌کند و زمینه‌های لازم جهت یادگیری زبان و رشد هوشی و تفکر کودک را فراهم می‌سازد. آن‌چه که از بازی‌های فکری مخصوصاً «کاربرد آن در فلسفه و کودک» مورد نظر است، نقش بازی در رشد ذهنی کودک است که با استفاده از ابزارهای مورد نظر (اسباب‌بازی، داستان، فیلم، کارتون، عکس...) به ارتقاء رشد فکری او کمک می‌کند .

مراحل پیشرفت بازی در کودکان

با بررسی مراحل رشد کودک می‌توان متناسب با سن کودک، بازی‌هایی برای آن ها طراحی کرد که با اجرای آن، کودکان از توانایی‌های مناسبی برخوردار ‌شوند. بدیهی است که هرکودکی این مراحل را با توجه به ویژگی‌های ذهنی ـ جسمی خود طی می‌کند، ولی رشد کافی به معنای کسب و تسلط بر مهارت‌ها و توانایی‌هایی است که کودک در بزرگسالی به آن ها احتیاج دارد و پیشرفت در آن، بوسیله بازی صورت می‌گیرد؛ که این مهارت‌ها را کودک در طی مراحل زندگیش از بدو تولد تا سنین ابتدایی ورود به دبستان می‌گذراند. کودک هرچه روند رشد و تکامل را می‌پیماید، نحوه بازی‌های او، از شکل جسمی و عاطفی خارج شده، به سوی ذهنی و خلاقیتی سوق پیدا می‌کند. البته لازم به ذکر است بازی‌های جسمی، زمینه‌‌ساز بازی‌های ذهنی در کودک هستند.

۱۷ مرداد ۱۳۹۴

احتمالا کودکانی را دیده‌اید که پس از یک اشتباه سهوی، ساعت ها به مادر یا پدر خود چسبیده و با گریه و زاری از او می‌خواهند که او را ببخشد و یا نگران هستند که پدر و مادر ناگهان ترکشان کند.

«دیگه دوستت ندارم، دیگه مامان تو نیستم، من میرم بابای پارسا میشم اون خیلی مودب تره، اگه یه بار دیگه این کارو بکنی دیگه منو نمی بینی، خیلی بچه ی بدی هستی دیگه باهات هیچ وقت حرف نمیزنم!»

اینها جملاتی هستند که همه‌ی ما متاسفانه گهگاهی از زبانِ پدر و مادران برای تنبیه کودکان می‌شنویم. غافل از این که این جملات همچون زهری وارد بدن کودک می‌شوند و الگوی «به هرچه می گویند گوش بده وگرنه طرد می‌شوی» در کودک شکل می‌گیرد.

گاهی برخی مراجعانم از این گلایه دارند که چرا کودکانشان در بازی با کودکان دیگر به هرچه آن ها بگویند گوش می دهند، اگر کودک دیگر اشتباه کند باز هم این کودکان آنها هستند که عذرخواهی می کنند و به اصطلاح به آن ها باج می دهند تا «فقط باشند»، وقتی مسئله ریشه یابی می شود به الگوی اضطرابی در کودک بر می‌خوریم که اتفاقاً از جانب پدر و مادر به او خورانده شده است.

«باج بده تا پذیرفته شوی، باید هـــرچه دیگران می گویند انجام بدهی وگرنه تو را ترک خواهند کرد و تو تنها خواهی شد»، این ها باورهایی است که در ذهن این کودکان شکل گرفته، همین باور، گاهی موجب می‌شود تا گاهی کودک جرئت ورزی خود را از دست بدهد و از منافع خود چشم پوشی کند و حتی در مواردی که موردنیاز است نتواند به دیگران بگوید «نه». البته موضوع به اینجا ختم نمی‌شود...

... منبع گمنام ...

رفتارهای زشت و حاضرجوابی این روزها خیلی معمول و شایع شده و این باعث می‌شود فرزندتان زمانی که به او می‌گویید وقت تماشای تلویزیون به پایان رسیده، در مقابل شما بایستد؛ اما کودکی که به خود اجازه می‌دهد با خانواده‌اش این‌طور صحبت کند، ممکن است به این باور برسد که با دیگران نیز می‌توان بی‌ادبانه صحبت کرد؛ بنابراین بسیار مهم است که والدین بلافاصله بعد از مشاهده چنین رفتارهایی واکنش نشان دهند. برایش روشن کنید که اگرچه ناراحت است اما این اجازه را ندارد که با کلمات نامناسب با فرد دیگری صحبت کند. سپس به او کمک کنید تا احساسش را بروز دهد. او باید از فعل اول شخص استفاده کند؛ مثلا بگوید «من عصبانی هستم» نه این که بگوید «تو نمی‌فهمی.»

 برای تشویق او به این کار، می‌توانید از او درباره احساساتش سؤال کنید. اگر او طعنه‌آمیز صحبت می‌کرد، بگویید «به نظر می‌آید ناراحتی. بهتره راجع به ناراحتیت صحبت کنیم» یا اگر بر سر برادرش فریاد می‌زد، بد نیست بپرسید: «به نظر میاد از دست من عصبانی هستی؛ می‌تونی بگی چی شده؟» به کودک خود راه‌های مثبت بروز احساساتش را یاد دهید. درضمن به او این فرصت را بدهید تا بداند در عین حال که کاملا طبیعی است گاهی فرد، ناراحت یا عصبانی باشد اما این دلیل محکمی برای این نیست که به دیگران توهین کند یا بر سر آن ها داد بزند. بدون شک کوچک‌ترها باید کنترل احساساتشان را یاد بگیرند و بتوانند بین چیزهایی که احساس می‌کنند، تفاوت قائل شوند؛ بنابراین تعجب نکنید اگر مجبور شدید زمان زیادی را کار کنید تا بتوانید به فرزندتان که زود از کوره در می‌رود یاد دهید بر احساساتش مسلّط باشد. بخشی از آموزش کودکان برای احترام این است که به آنها یاد دهید وقتی شما هم اشتباه می‌کنید عذرخواهی می‌کنید. این نشان می‌دهد بر رفتارتان مسلّط هستید و خود را در برابر اشتباهتان مســــئول می‌دانید.

دریک کلاس درس؛

فرزندان تمام اقشار جامعه نشسته اند،

 فرزندان «طلاق» را باید تحمّل کرد و با روحیه شکننده شان ساخت! 

با فرزندان «اعتیاد» باید مدارا کرد و با بی تربیتی هایشان کنار آمد! 

فرزندان «یتیم» را باید نوازش کرد و کمبود مهرشان را جبران کرد،

 فرزندان «ناهنجار» را – که محصول اختلافات خانوادگی اند- باید هدایت کرد

! به فرزندان «کار» باید استراحت داد، 

فرزندان والدین «بی بند و بار» را باید سر به راه کرد،

 فخرفروشی فرزندان «سرمایه دار» را باید تعدیل کرد، 

فرزندان «کم رو» را به بطن جامعه باید بازگرداند،

نازپروردگی فرزندان «مرفّه» را باید تعادل بخشید،

 فرزندان «بدسرپرست» را حکیمانه و صبورانه باید سرپرستی کرد، 

فرزندان «بی سرپرست» را با آغوش مهرِ مادری باید آشنا ساخت! 

همه این مزاج های تلخ و شیرین، با صداهای دلنواز یا گوشخراششان در یک اتاق چند متری، گردِ شمع سوخته معلّم حلقه می زنند و بازتاب و پژواک این صداها هر روز چون موریانه، ذهن او را می خورد و تارهای خستگی بر تن رنجدیده اش می تند و فرسوده اش می سازد و در بیرون از این اتاق رؤیاها! 

و افسوس که بزرگان، «مصرفی» اش خوانند.....

مرحوم آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطاء، در تربیت فرزندش روشی آموزنده و مؤثر داشت. در حالات وی نوشته اند که: 

«او می خواست پسر نوجوانش را به سحرخیزی و شب زنده داری عادت بدهد، به طوری که تا پایان عمر از روی علاقه و میل قلبی به این کار ادامه بدهد. 

شبی پیش از اذان صبح کنار بستر پسرش آمد و به آرامی او را بیدار کرد و گفت: عزیزم! برخیز تا به حرم مطهر مولای متقیان علی (ع) مشرف گردیم. 

پسر نوجوان، چشمان خواب آلودش را مالید و گفت: بابا جان! شما بروید، من خودم می آیم. 

پدر گفت: نه من ایستاده ام تا با هم برویم. 

پسر برخاست، وضو گرفت و به اتفاق پدر به سوی حرم مطهر روانه شد. جلوی حرم امیرالمؤمنین (ع)، مرد مستمندی نشسته بود و دستش را پیش مردم دراز کرده بود، پدر از پسرش پرسید: فرزندم! این مرد برای چه در اینجا نشسته است؟ 

پسر گفت: برای گدایی و دریافت کمک از مردم. 

پدر گفت: تو فکر می کنی چه قدر پول از این طریق به دست می آورد؟ 

پسر گفت: شاید چند دِرهمی عایدش گردد. 

پدر گفت: آیا مطمئن هستی این مبلغ را به دست خواهد آورد؟ 

پسر گفت: البته به طور قطع نمی توان آن را پیش بینی کرد، شاید مبلغی عایدش شود، شاید هم دست خالی برگردد. 

در اینجا پدر دانا و نکته سنج که زمینه را برای بیان مطلب خود آماده دید گفت: پسرم! ببین این مرد فقیر برای به دست آوردن مبلغی از ثروت دنیا که به آن یقین هم ندارد، در این موقع شب آمده اینجا و دستش را پیش مردم دراز کرده است. 

تو که واقعاً به پاداش هایی که خداوند برای سحرخیزی و خواندن نماز شب تعیین فرموده، یقین داری و سخنان امامان معصوم (ع) را باور کرده ای، پس چرا در انجام آن سستی به خود راه می دهی؟ مطمئن باش که خداوند مهربان به تمام وعده هایش عمل می کند و پاداش عمل ما را به طور کامل می پردازد و هیچ کس را محروم نمی سازد. 

این شیوه زیبا، در اعماق وجود فرزند جای گرفت و نتیجه اش آن شد که وی تا آخر عمر، سحرخیزی و نماز شب و تهجّد را ترک نکرد.

قصّه‌گویى، هنر بسیار خوبى است.

قصّه‌هاى خوب، سازنده‌ى شخصیت کودک است.

همان قصّه‌هاى قدیمى را که ما از مادر خودمان،

از مادر بزرگ و یا از پیرزن دیگرى در کودکى شنیده‌ایم، امروز که مرور مى‌کنیم،

مى‌بینیم در آنها چقدر حکمت وجود دارد!

انسان، بعضى از خصال و تفکّرات خودش را که ریشه‌یابى مى‌کند،به این قصّه‌ها مى‌رسد.

قصّه مقوله‌ى خیلى مهمّى است؛ منتها قصّه‌هاى خوب.

سعى کنید در این قصّه‌گویى و در این کار هنرى، اوّلین چیزى را که در کودک ایجاد مى‌کنید،

ایمان باشد. هیچ چیز، معادل ایمان نیست.

شما از این بچه، هرچه بخواهید بسازید، باید در او ایمان به وجود آورید.

بدترین ضربه‌اى که امپراتورى خبرى و هنرى زد، این بود که

شبکه‌ى عظیم فساد در دنیا را در این سالهاى متمادى راه انداخت

که متأسفانه در دوره‌ى پهلوى، پَرش ما را هم گرفت

هُرهُرى مذهبى و بى‌ایمانى را رواج داد که انسان در دل و جان خودش،

به هیچ ستونى متّکى نباشد! سعى کنید بچه‌ها را با ایمان کنید؛ ایمان به خدا،

ایمان به حقیقتِ مطلق و ایمان به اسلام. اگر این بچه‌ها باایمان پرورش پیدا کردند

و شما توانستید بذر ایمان را در دلشان بکارید،

در آینده مى‌شود از آنها هر شخصیت عظیمى ساخت و براى هر کارى مناسبند.


سخنان رهبری در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۲۳/۲/۱۳۷۷

امروز کودک ما ـ چه برسد نوجوان ـ آگاهی و هوشیاری‌ای دارد که داده تردیدناپذیر جوّ و فضای انقلاب است.

در گذشته این آگاهی‌ها، این آزادی‌ها و این روح استفهام و این میل به دانستن، نبود.

دسترسی‌هایی هم وجود دارد که در واقع دسترسی کودک ما، یک منبع فرهنگی نیست,

بلکه با دید درست، دسترسی مراکز هدایت‌کننده فرهنگ

در سرتاسر دنیا برای القای مقاصد استعماری به کودک ماست.

قضیه از این طرف مطرح است. وقتی که ما از یک متاع فرهنگی فاسد که از طرف دشمنِ کشور،

دشمنِ مردم، یا لااقل یک بیگانه بی‌علاقه ـ از اینکه دیگر کمتر نیست ـ حرف می‌زنیم،

بعضی خیال می‌کنند که ما از دسترسی‌های فرزندان خودمان ناراحت و نگران هستیم یا شکایتی داریم.

می‌گویند: «آقا! جوانند، بگذارید بفهمند!» کأنّه ما می‌خواهیم جوانمان نفهمد!

ما از دسترسی بیگانه به ذهن فرزند خودمان نگرانیم. قضیه از آن طرف، قابل مطالعه و بررسی است.

بچه شما در آغوش شما، در مدرسه شما، در کتاب‌خانه کانون و جلوِ روی شماست

و شما برای او فکرهایی، آینده‌ای و امیدواری‌ای دارید.

ناگهان مشاهده می‌کنید دسترسی یک نفر که حداقل بیگانه است ـ شما با این بچه خویشاوندید،

شما معلّمش، پدرش، یا مربی‌اش هستید,

لیکن او بیگانه و بی‌علاقه به سرنوشت این بچه است ـ به این بچه، از راه همین کالاهای فرهنگی متداول

و رسانه‌های گوناگون خبری و فرهنگی، بیشتر از شماست!

این، جای نگرانی است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما بخواهیم، چه نخواهیم!

نتیجه چیست؟ این است که ما باید گردشِ کار را تُندتر کنیم.

ما باید بیشتر تلاش کنیم و می‌توانیم.

من اعتقاد دارم ما می‌توانیم بهتر، عینی‌تر، دقیق‌تر و سریع‌تر کار کنیم و نگذاریم.

سخنان رهبری در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۲۳/۲/۱۳۷۷

دوستان
نظرات و پیشنهادات خود را برای بهتـــر شدنِ کارِ مربـــی به ما انتقال دهید.
محتوا و مطالـــب فرهنـگی - تربیــتی خود را حتــماً برای ما ارسال نمایید.
رونوشت (کپی) از مطالب تارنمای مربی ترجیحاً با قید منبع آزاد است.
استفاده تجاری از مطالب این تارنما مجاز نبوده و منوط به اجازه ما می باشد.
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
|
www.morabbee.ir
ارتباط با ما: ۰۹۱۹۶۲۲۵۹۳۴

ابزار رایگان وبلاگ

رایانامه (ایمیل) خود را وارد نمایید: